اهميت و ضرورت کارآفريني

امروزه کارآفريني به عنوان يک پديده نوين در اقتصاد، نقش موثري را در توسعه و پيشرفت اقتصادي کشورها داراست. کارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار، داراي نقش کليدي است. به عبارت ديگر در يک اقتصاد پويا، ايده ها، محصولات و خدمات همواره در حال تغييراند. به همين خاطر تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف کنندگان، توليدکنندگان، سرمايه­گذاران) در يک گسترده وسيع بايد به کارآفريني بپردازند و به سهم خود، کارآفرين باشند.

در حال حاضر سير تحولات جهان، کارآفرينان را در خط مقدم توسعه فن آوري و توسعه اقتصادي قرار داده است. تجربه موفقيت آميز اغلب کشورهاي پيشرفته و نيز برخي کشورها ي در حال توسعه در عبور از بحران هاي اقتصادي به واسطه توسعه کارآفريني درآن کشورها، موجب گرديده تا ساير کشورها نيز براي کارآفريني،کارآفرينان وشکل گيري کسب و کارهاي نوآورانه اهميت خاصي قائل گردند. گرايش به سوي کارآفريني و کارآفرينان، از اوايل دهه 1980به بعد، همزمان با تأکيد شرکت هاي بر نوآوري براي بقاءو رقابت با کارآفريناني که بيش از پيش در صحنه بازار ظاهر مي­شدند، موجب هدايت فعاليت هاي کارآفرينانه به درون شرکت ها شد. همراه با رسوخ ديوان سالاري در فرهنگ شرکت ها، طي دهه هاي 1960و1970، کارآفريني در سازمان هاي بزرگ به طور فزآينده مورد توجه مديران ارشد شرکت ها قرار گرفت تا آنها نيز بتوانند به فرآيند اختراع، نوآوري و تجاري نمودن محصولات و خدمات جديد خود بپردازند. با آغاز دهه 1980و پيشرفت هاي ناگهاني صنايع در عرصه رقابت جهاني، اهميت فرآيند هاي کارآفرينانه در شرکت­هاي بزرگ بيش از گذشته مورد تاکيد قرار گرفت و محققين کانون توجه خود را به چگونگي القاء مقوله کارآفريني در ساختار اداري شرکت هاي بزرگ معطوف نمودند. محققين، کارآفريني شرکتي را مفهومي چند بعدي مي دانند که فعاليت هاي شرکت را به سوي نوآوري در محصول و فن آوري، ريسک پذيري و پيشگامي سوق مي دهند. منظور از کارآفريني مستقل و منفرد نيز تأسيس يک شرکت و يا سازمان جديد مي باشد. امروزه بسياري از شرکت ها به لزوم کارآفريني شرکتي پي برده، و در واقع اين گونه تغيير گرايش در استراتژي، در پاسخ به سه نيازي است که بر شرکت ها تحميل گرديده است.

به طور کلي پيشرفت سريع دانش و فن آوري و تغيير روندهاي جمعيت شناختي نظير افزايش سطح تحصيلات، اشتغال بکار زن و مرد در خانواده ها، افزايش طول عمر و سالخوردگي جمعيت، حضور اثر بخش بازارهاي سرمايه و آشنايي بيش از پيش مديران با پديده کارآفريني سبب گرديده تا گرايش به سمت کارآفريني در استراتژي شرکت ها شديداً مورد تاکيد قرار گيرد. زماني که کارآفريني به عنوان شغل توسط بسياري از اعضاي يک جامعه پذيرفته مي شود که آن جامعه سريع توسعه مي­يابد.